روش بیرون راندناجنه پرنده از جسم انسان
اجنهی پرنده گونهای از انواع اجنه است که در آسمان به پرواز درمیآید، مانند پرندهای که در آسمان میپرد و مسافتهای زیادی را با سرعت زیاد میپیماید. برخی دیگر اجنهی "ریحانی" (بادی) هستند که به "ریح" نسبت داده میشوند، این نوع از اجنه وقتی که در نفس انسانی وارد میشود چنان است که مدتی را در کالبد فرد برقرار نمیماند و حرکاتی چابک و اغلب بدخو و بداخلاق است با این حال از کالبد فرد مجنون و گرفتار میگریزد اگر احساس خطر کند که مرتبط با سحر و چشم زدن نباشد. اینجا است که ممکن است برخورد با اینگونه از اجنه دشوار باشد، به همین دلیل دیده میشود که برخی از افسونگران چهار انگشت فرد گرفتار (مجنون) را و برخی هر ده انگشت وی را میبندند به نیت آنکه جن مذکور را محبوس کنند و نگذارند بگریزد، ممکن است این شیوه را از کتاب "لقط المرجان فی أحکام الجان" سیوطی که از کتاب " العرائس " ابن جوزی نقل نموده، برگرفته باشند؛ که طالب علمیسفر میکرد. در راه شخصی با وی همراه شد و زمانی که به نزدیکیهای شهر مقصد رسیدند، آن شخص به او گفت: چنان شد که من بر تو حق و مهتری (زمام) یابم. من مردی از اجنه هستم و حاجتی از تو دارم. گفت: آن چیست؟
گفت: وقتی که به فلان جا رسیدی، آن جا مرغهایی را میبینی که میانشان یک خروس سفید وجود دارد، آن را از صاحبش بخواه و خریداری نموده و ذبحش کن. آن طالب علم نیز گفت:ای برادر، من نیز از تو حاجتی میخواهم. گفت: بگو، آن چیست؟ گفت: چنانچه شیطان(مارد) پلیدی که هیچ دعا و افسونی در او کارگر نباشد و با آدمیستیزه و لجاجت کند، چاره اش چیست؟
گفت: ریسمانی از پوست گوزن نر گرفته و انگشتان ابهام هر دو دست فرد جن زده را تند و محکم میبندی و روغن سداب کوهی را گرفته و به این ترتیب در بینی اش میچکانی که: در بینی راست چهار بار و در سمت چپ سه بار، آنگاه (جن) راه یافته به آن فرد خواهد مرد و هیچ حن دیگری هم به درون وی نخواهد رفت.
میگوید: وقتی وارد شهر شدم، به آن مکان رفته و آن خروس پیر را یافتم. خواستم آن را از صاحبش بخرم ولی نپذیرفت. به ناچار آن را به چندین برابر قیمتش از او خریداری کردم. (آن جن) با اشاره به من فهماند که آن را ذبح کنم و من ذبحش نمودم. فردای آن روز که بیرون آمدم دیدم عدهای از مردان و زنان دف میزنند و به من گفتند:ای جادوگر! گفتم: من جادوگر نیستم. گفتند: درست از همان لحظه که تو آن خروس را سر بریدی، دختر جوانی نزد ما جن زده شده است.
از آنها خواستم تا ریسمانی از پوست (یحمور) گورخر و روغن سداب کوهی برایم بیاورند. وقتی با او چنان عمل نمودم، فریادی کشید و گفت: وای که من آن را علیه خودم به تو آموختم. سپس روغن را در بینی وی ریختم و در همان لحظه مرد، و آن زن شفا یافت و دیگر هرگز هیچ شیطانی به سوی او بازنگشت.
این شیوه برای همه قابل استفاده بوده و درست تجربه شده هست، اما نه برای همهی انواع اجنه، چون مریدها(دیو) و عفریتها از منافذی به جز انگشتهای ابهام خارج میشوند و ممکن است از چشم، شکم یا گوش فرد جن زده بیرون بیایند و آن عضو را در حین خارج شدن ناقص کنند. بنابراین بهتر است از این شیوه استفاده نکرده و جن مذکور را میتوان با خواندن این آیهی شریفه بر فرد جن زده و به نیت حبس آن جن، زندانی نمود: } وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً ومِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ{[ یس:9] یعنی: « و [ما] فراروى آنها سدى و پشتسرشان سدى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گستردهایم در نتیجه نمىتوانند ببینند.»، و به اذن خداوند جن مذکور نمیتواند بگریزد.
بهتر است که بیمار از بردن نام خدا در هنگام غذا خوردن و گفتن "بسم الله أوله وآخره" درصورت فراموش نمودن آن، پایبندی به اذکار صبح و شب غافل نشود تا آنکه بین شیاطین در خارج و بین جنی که در کالبد وی قرار گرفته است فاصله ایجاد گردد.چنانچه در احادیث آمده است: { عن أُمَیَّةَ بْنِ مَخْشِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم جَالِسًا وَرَجُلٌ یَأْکُلُ فَلَمْ یُسَمِّ حَتَّى لَمْ یَبْقَ مِنْ طَعَامِهِ إِلا لُقْمَةٌ فَلَمَّا رَفَعَهَا إِلَى فِیهِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ فَضَحِکَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم ثُمَّ قَالَ مَا زَالَ الشَّیْطَانُ یَأْکُلُ مَعَهُ فَلَمَّا ذَکَرَ اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اسْتَقَاءَ مَا فِی بَطْنِهِ .} یعنی: « از امیه بن مخشی صحابی رضی الله عنه روایت شده که گفت:
رسول الله صلی الله علیه و سلم نشسته بود و مردی نان میخورد و بسم الله نگفت، تا اینکه از طعامش جز یک لقمه نماند و چون آن را به دهن خود بلند کرد، گفت: "بسم اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ" پیامبر صلی الله علیه و سلم خندیده و فرمود: شیطان پی در پی با او میخورد و چون بسم الله گفت، او آنچه را خورده بود، از دهانش بیرون انداخت.» [رواه أبوداود]
- گاهی جنی که حاضر میشود دشنام داده، بدزبانی کرده، فریاد کشیده و تهدید مینماید و میترساند، در این حالت خود را عصبانی نکرده و سخنان بد را با وی رد و بدل مکن و ترسی هم از او نداشته باش و این آیه را بر وی بخوان: { إِنّمَا ذَلِکُمُ الشّیْطَانُ یُخَوّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُمْ مّؤْمِنِینَ } (آل عمران:175) یعنی: «در واقع این شیطان است که دوستانش را مىترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید.» آنگاه به اذن خداوند ساکت خواهد گردید.